12
اما ته همه خنده هام دلم تنگ میشه واسه خنده عزیزام...
من خوبم ولی ته همه خوب بودنام کشیده میشم ب سمت عکسامون...
ب سمت صداهای ضبط شدمون...
من خوبم می خندم اما ته همه خنده هام کشیده میشم ب جایی ک عزیزام خوابیدن...
دلـــــــــــــــــم امشب تنگه...
حرفا تو ذهنم مثل نوار ضبط شده پخش میشه...
دست و پای مامیمو آروم می مالیدم یهو گفت اگه من مردم گریه نکنی
گفتم مامی این چه حرفیه تو خوب
میشی تو ک چیزیت نیس گفت می ترسم از تو قبر رفتن
آخ بمیرم برات ک الان زیرخروار خروار خاکی...
جیغ زدم گریه کردم خودمو زدم
گفتم مامیم می ترسید نزارینش تو قبر
آخ بمیرم واسه بابام ک گفت آروم باش
بابا 2 روز دیگه هم نوبت منه هم رفتنین...
آخ بابام 55 روز بعدش تو هم رفتی
دوباره جیغ زدم دوباره تو سردخونه یکی دیگه از عزیزامو دیدم برای آخرین بار
پسر نداشتی خودم زیر تابوتت رفتم
آخ ک هیچی بدتر از دیدن خاک ریختن روت نبود طاقت نیاوردم و از هوش
رفتم.....
دلم تنگه واسه اینکه مامی بگه
دختر باید سنگین باشه مثل سنگ سنگین ک کسی نمی تونه جاب جاش کنه
دلم تنگه واسه وختی ک بابام میگفت دختر من از خون منه جون باباشه
دلم تنگه واسه وختی ک مریض میشدم و بابام میگفت
اعصابم داغونه من طاقت درد کشیدن این بچه رو ندارم
کاشکی امشب خوابشونو ببینم ی خواب طولانی پیش خانوادم مثل ی گردش خانوادگی............
من خووووووووووبم مثل همیشه پر از عالــــــــــــــــی.....
خدا جونم دوست دارم خیلی زیاد.......